جیمین فیک زندگی پارت ۷۰#
جیمین فیک زندگی پارت ۷۰#
ویو جیمین
جیمین: اون... بچه من نبود
با حرفم حالت چهرش تغییری نکرد شاید فقط یکم تعجب کرد اما هیچ اثر خوشحالی نداشتذ
جیمین: خب چرا کاری نمیکنی
ات: چیکار کنم تو باز میری یه دختر پیدا میکنی که حاملش کنی پس الان برو
جیمین: معلومه این کار رو نمیکنم . حتی موقع النا هم که بودی من به خاست خودم نبود
ات: جیمین من...
ات داشت حرف میزد که صدای در اومد و مانلی اومد تو و چشماش چهارتا شده بود
مانلی: ات... جیمین... ات چرا حوله تنته بد موقع اومدم
ات: حموم بودم بعدش این اومد
مانلی: خیله خب ... باشه
یهو ات دستم رو گرفت و برد تو اتاق خودش
ات: الان میخوای چیکار کنی
جیمین: من بابت تمام حرف هایی که زدم معذرت میخوام لطفا یه فرصت به بده . درسته فرصت های زیادی بهم دادی ولی این فرق داره اون لحظه من اصلا حواسم نبود خب توهم باید یکم درکم میکردی
ات: خا حالا گمشو برو بزار لباس بپوشم
جیمین: از من خجالت میکشی ؟ من حاملت کردم دیگه چرا خجالت میکشی
ات : بابا حالا یه بار حامله کردی کار شاخی نکردی ...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید
ویو جیمین
جیمین: اون... بچه من نبود
با حرفم حالت چهرش تغییری نکرد شاید فقط یکم تعجب کرد اما هیچ اثر خوشحالی نداشتذ
جیمین: خب چرا کاری نمیکنی
ات: چیکار کنم تو باز میری یه دختر پیدا میکنی که حاملش کنی پس الان برو
جیمین: معلومه این کار رو نمیکنم . حتی موقع النا هم که بودی من به خاست خودم نبود
ات: جیمین من...
ات داشت حرف میزد که صدای در اومد و مانلی اومد تو و چشماش چهارتا شده بود
مانلی: ات... جیمین... ات چرا حوله تنته بد موقع اومدم
ات: حموم بودم بعدش این اومد
مانلی: خیله خب ... باشه
یهو ات دستم رو گرفت و برد تو اتاق خودش
ات: الان میخوای چیکار کنی
جیمین: من بابت تمام حرف هایی که زدم معذرت میخوام لطفا یه فرصت به بده . درسته فرصت های زیادی بهم دادی ولی این فرق داره اون لحظه من اصلا حواسم نبود خب توهم باید یکم درکم میکردی
ات: خا حالا گمشو برو بزار لباس بپوشم
جیمین: از من خجالت میکشی ؟ من حاملت کردم دیگه چرا خجالت میکشی
ات : بابا حالا یه بار حامله کردی کار شاخی نکردی ...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید
- ۱۸.۵k
- ۲۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط